لیلیلیلی، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه سن داره

دل نوشته های یک مادر

بیشتر بخند!!!

بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي آهنگ اشتياق دلي درد مند را شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق آزار اين رميده ي سر در كمند را بگذار سر به سينه ي من تا بگويمت اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان عمريست در هواي تو از آشيان جداست دلتنگم، آنچنان كه اگر بينمت به كام خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت شايد كه جاودانه بماني كنار من اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت تو آسمان آبي آرام و روشني من چون كبوتري كه پرم در هواي تو يك شب ستاره هاي تو را دانه چين كنم با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح بگذار تا بنوشمت اي چشمه ي شراب ...
4 دی 1391

بدون عنوان

یلدات مبارک مادر. خوبی جانِ مادر؟ خوبی عمرِ مادر دخترم دیروز اولین روز زمستونیِ عمرت بود. من عاشق زمستونم. با تمام دلگیریهاش من عاشقشم. لیلی، شب یلدا از خدا خواستم روحی به بلندی یلدا بهت بده، صبری به بلندیِ یلدا اینقدر صبور باشی تا در برابر ناملایمات زندگی سر خم نکنی مادر... یلدای پارسال تو در وجود من بودی و من به خاطر شرایط بدنی استراحت مطلق بودم. یلدای امسال تو کنارم بودی و من خوشحال تر از همیشه به یاد یلدای پارسال و و سال آخر دانشگاه خونه دوست خوبم مائده جمع شدیم. گفتم دوست، لیلی مادر دوست خیلی عزیزه خیلی ارزشمنده البته دوست خوب. جان مادر سعی کن همیشه با فکر و دیده باز دوستات رو انتخاب کنی و وقتی به نتیحه رسیدی که اون دوست...
2 دی 1391